فضایل اخلاقی امام حسین علیه السلام
امام حسين (ع) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتار و ابعاد كردارش، نه تنها نمونه يك بزرگمرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلكه آيينه تمام نماي فضيلت ها، بزرگ منشي ها، فداكاريها، جان بازي ها، خداخواهي ها و خدا جوييها است، او به تنهايي مي تواند سعادت بشريت را ضامن گردد. حضرت دراين باره مي فرمايد:
سبقتُ العالمين الي المعالي بحُسن خليقه و علو همه
و لاح بحكمي نور الهدي في دياجي من ليالي مدلهمه
يريد الجاحدون ليطفئوه و يأبي الله إلا أن يتمه
با خوش خلقي و بلند همتي از همه جهانيان به مقامات بلند پيش گرفتم. نور هدايت در شب هاي ديجور با حكمت من درخشيد. منكران مي خواهند اين نور را خاموش كنند و اما خداوند كه ميخواهد آن را تمام و كامل گرداند. (1)
علائلي در كتاب “سمو المعني “مي نويسد: ما در تاريخ به مردان بزرگي برخورد مي كنيم كه هر كدام در جبهه و جهتي، عظمت و بزرگي خويش را جهانگير ساختهاند. يكي در شجاعت، ديگري در زهد، آن ديگر در سخاوت، و… اما شكوه و بزرگي امام حسين (ع) حجم عظيمي است كه ابعاد بي نهايتش هر يك مشخص كننده ي يك عظمت فراتر از تاريخ است. گويا او جامع همه والايي ها و فرازمندي هاست. (2)
آري مردي كه وارث بي كرانگي نبوت محمدي، وارث عظمت عدل و مروت علوي، وارث جلال و درخشندگي فضيلت فاطمي است، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه ي آشكار فضيلت هاي خدايي نباشد؟
در اين جا به گوشه اي از فضائل اخلاقي آن حضرت مي پردازيم هر چند بايد بگوييم:
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم
1- نماز و عبادت امام حسين (ع) همه پيام آوران خدا و امامان(عليهمالسلام) خدا را خالصانه و عاشقانه مي پرستيدند، اما حسين عليه السلام عبادت و پرستش ويژه اي داشت، چرا كه از هنگامي كه نور وجودش در جان مادرش فاطمه(عليهاالسلام) پديد آمدتا آن لحظاتي كه سر نوراني اش بر فراز نيزه هاي جاهليت اموي قرار گرفت (هميشه و همه جا به ستايش و سپاس و تسبيح و تنزيه خدا، مشغول بود و تلاوت كتاب خدا از او شنيده مي شد.
امام به عبادت بسيار علاقهمند بودند. شخصي خطاب به حضرت سجاد(ع) عرض كرد: چرا پدرت كم اولاد است؟ حضرت فرمود: تعجب مي كنم كه من چگونه متولد شده ام ؛ زيرا پدرم در هر شب و روزي هزار ركعت نماز به جاي مي آورد. (3)
حضرت مهدي فرمود: جدم حسين عليه السلام ركوع و سجودش طولاني بود. (4)
حضرت بارها پياده به خانه خدا شتافت و مراسم حج را برگزار كرد. (5)
2- تسليم در برابر خدا:
از امام حسين عليه السلام پرسيدند، چگونه صبح كردي؟ فرمود: صبح كردم در حالي كه پرودگارم، بالاي سرم و آتش پيش رويم، مرگ جويندهام و حساب الهي فراگيرم مي باشد. چنين روزي من، در گرو كردار خويشم. نه آنچه دوست دارم پيدا مي كنم، و نه آنچه نمي پسندم از خود مي رانم. توان هيچ يك را ندارم و همه كارها در اختيار ديگري است.
اگر بخواهد عذابم مي كند و اگر بخواهد از من مي گذرد. بنابراين، كدام فقيري از من نيازمندتر است؟ !(6)
3- خوف و خشيت امام حسين (ع):
از صفات برجسته امام حسين عليه السلام، شدت خوف از خدا و درك عظمت او بود، به گونه اي كه هنگام وضو ساختن براي عبادت و نماز و تقرب به سوي پروردگار، رنگ چهره اش دگرگون مي گشت و اعضا و اندام هايش به لرزه مي افتاد. برخي از سر شگفتي، از شدت خوف و پرواي او پرسيدند كه فرمود:
“لا يأمن يوم القيامه الا مَن خاف الله في الدنيا؛ در روز قيامت تنها كساني امنيت خواهند داشت كه در دنيا از پروردگار خويش پروا داشته باشند". (7)
امام وقتي وضو مي گرفت رنگش پريده و پاهايش مي لرزيد. علت اين كار را پرسيدند فرمود: “حق لمن وقف بين يدي الملك الجبار ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله؛ سزاوار است براي كسي كه در مقابل خداي با جبروت ايستاده رنگش زرد شود و پاهايش بلرزد. “(8)
همين حالت معنوي بود كه استجابت دعا را به دنبال داشت. امام سجاد(ع) فرمود: كوفيان نزد امام علي آمده، از نيامدن باران شكايت كردند و گفتند: از خدا براي ما باران بخواه، اميرمؤ منان به حسين(ع) فرمود: برخيز و از خداوند طلب باران كن!(9) و خداوند به دعاي آن حضرت باران سيلآسا فرستاد.
4- تواضع:
شخصيت حسين بن علي (ع) چنان بلند و دور از دسترس و پر شكوه بود كه وقتي با برادرش امام مجتبي (ع)، پياده به كعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيت هاي اسلامي به احترامشان از مركب پياده شده، همراه آنان راه ميپيمودند.
احترامي كه جامعه براي حسين (ع) قائل بود بدان جهت بود كه او با مردم زندگي مي كرد؛ از آنان و معاشرتشان كناره نمي جست؛ با جان جامعه هماهنگ بود، و بالاتر از همه، ايمان به خداوند او را غمخوار و ياور مردم ساخته بود.
روزي از محلي عبور كرد، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده نشسته بودند و نان خشكي مي خوردند، تعارفش كردند و امام هم پذيرفت، نشست و تناول كرد و بيان داشت: خداوند متكبران را دوست نمي دارد. (10)سپس فرمود: دعوت شما را اجابت كردم، شما هم دعوت مرا بپذيريد. آنها دعوت حضرت را پذيرفتند و همراه امام رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است بياورند، و بدين ترتيب پذيرايي گرمي از آنان به عمل آمد، نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت. (11)
5- بخشش و كرامت امام حسين (ع):
عربي بياباني خدمت امام آمد و گفت: ضامن شده ام كه ديه كامله اي را بپردازم ؛ اما توان آن را ندارم، ناچار نزد بخشنده ترين مردم ؛ يعني شما خاندان پيامبر آمدم.
حضرت فرمود: سه سؤ ال از تو مي كنم، اگر به يكي پاسخ دادي، يك سوم مال را به تو مي دهم، اگر به دو سؤ ال پاسخ دادي، دو سوم مال و اگر به سه سؤ ال پاسخ دادي، همه آن مال را عطا خواهم كرد.
مرد عرب گفت: شما از خاندان علم و فضيلتي، چگونه مي توانم جواب سوالات كسي همانند شما را بدهم !
فرمود: از جدم فرستاده خدا شنيدم “المعروف بقدر المعرفه؛ باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشاييد".
مرد عرب گفت: پرسش هايت را بگو، اگر بدانم پاسخ مي گويم و اگر نه، از شما ياد مي گيرم.
حضرت فرمود: افضل عمل ها چيست؟ اعرابي گفت: ايمان به خدا.
امام فرمود: چه چيز سبب نجات مردم از هلاكت و نابودي است؟
عرب گفت: توكل و اعتماد بر خداوند.
امام فرمود: زينت انسان چيست؟ عرب گفت: علمي كه همراه عمل باشد.
امام فرمود: اگر اين شرافت را نيافت، چه؟ عرض كرد: مالي كه با آن مروت و جوانمردي باشد.
حضرت فرمود: اگر اين را هم نداشته باشد؟ گفت: فقر و پريشاني كه با صبر و شكيبايي توام گردد.
امام فرمود: اگر اين را نيز نداشت؟ مرد عرب گفت: لايق چنين آدمي آن است كه صاعقه اي از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند!
در اين حال امام خنده اش گرفت، سپس كيسه اي كه در آن هزار دينار سرخ بود و انگشتري كه نگين آن دويست درهم مي ارزيد به او عطا كرد و فرمود: با اين طلاها ديه را بده و پول اين انگشتر را صرف زندگيات كن.
اعرابي اين آيه را تلاوت كرد: “الله اعلم حيث يجعل رسالته". (12)
مردي از انصار خدمت امام آمده تا در خواستي كند، حضرت فرمود: آبروي خود را نگهدار، و حاجت خود را در نامهاي نوشته بياور، كه خواستهات را به خواست خدا بر آورده سازم.
نوشت: فردي پانصد دينار از من طلب دارد و با اصرار آن را مي خواهد، به او بفرما به من مهلت دهد.
چون امام نامه را خواند، وارد منزل شد، كيسه اي كه هزار دينار داشت بيرون آورد و به او فرمود: با پانصد دينار آن بدهي خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر زندگي خود را بچرخان و جز نزد يكي از اين سه نفرحاجت مبر: ديندار، جوانمرد، يا داري شرافت خانوادگي. ديندار، دين خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ مي كند؛ جوانمرد، از مردانگي خود شرم مي برد (كه پاسخت را ندهد) اما با شرافت مي فهمد با رو انداختن به او از آبروي خود گذشتي، از اين رو در حفظ آبرويت ميكوشد. (13)
پرداخت بدهي
عمرو بن دينار گويد: امام حسين نزد اسامه بن زيد رفت، كه بيمار بود. وي ناله كنان گفت: واي از اين غم! بدهي من شصت هزار درهم است. فرمود: همه بدهي تو بر عهده من، آن را مي پردازم. عرض كرد: مي ترسم بميرم، فرمود: تا بدهي تو را نپرداختم نخواهي مرد. حضرت پيش از مرگ بدهي او را پرداخت. (14)
آزاد كردن غلام
انس ميگويد: خدمت امام حسينبودم. كنيزي داخل شد و يك شاخه گل خدمت امام هديه كرد. امام وي را آزاد ساخت، هنگامي كه از علت اين كار سؤال كردم فرمود: خداوند اين ادب را به ما آموخته كه ميفرمايد: “وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّهٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَآ؛(15) چون به شما درود فرستاده شد، به بهتر از آن درود بگوييد. ” سپس اضافه فرمود: تحيت بهتر، آزاد كردن اوست. “(16)
عذر خواهي امام از كمي بخشش
مردي اعرابي وارد مدينه شد و سراغ كريم ترين مردم را گرفت، امام حسين را معرفي كردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز يافت، پشت سر آن بزرگوار ايستاد و اين شعر را خواند:
لم يخب الان مَن رجاك و مَن حرّك مِن دون بابك الحلقه
انتَ جواد و انتَ معتمد ابوك قد كان قاتل الفسقه
لو لا الذي كان من اوائلكم كانت علينا الجحيم منطبقه
آنكه به تو اميدوار شد، نا اميد نگشته، كسي كه بر در خانه آمده، به اميد بخشش آمده است.
تو بخشنده و مورد اعتمادي. پدرت كشنده فاسقان بود.
اگر هدايت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا مي گرفت.
امام حسين نمازش را سلام داد و به قنبر فرمود: آيا از مال حجاز چيزي باقي مانده است؟
گفت: بله، چهار هزار دينار باقي مانده است.
فرمود: آن را بياور كه نيازمند حقيقي آن آمده است.
قنبر دينارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورد و دينارها را در آن پيچيد، زيرا به خاطر كم بودن دينارها از اعرابي خجالت كشيد و فرمود: ” اين مقدار دينار را بگير. به خاطر كمي آن از تو عذر مي خواهم و بدان كه نسبت به تو مهربانم.
اگر در آينده وسيله فراهم شد ثروت سرشاري به تو خواهم داد اما مردم زمان بيگانه پرستند و اينك دست ما خالي است". اعرابي دينارها را گرفته و گريه مي كرد! امام فرمود: شايد آنچه عطا كردم به تو كم است كه گريه مي كني؟!
اعرابي گفت: نه، گريه من براي اين است كه چرا اين دست هاي باسخاوت زير خاك خواهد رفت. (17)
شعيب بن عبد الرحمن خزاعي مي گويد:
چون حسين بن علي (ع) به شهادت رسيد، بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند، علتش را از امام زين العابدين (ع) پرسيدند، فرمود: اين پينه ها اثر كيسه هاي غذايي است كه پدرم شبها به دوش مي كشيد و به خانه زنهاي شوهر مرده و كودكان يتيم و فقرا مي رسانيد. (18)
6- بزرگواري حتي با دشمن:
در آستانه محاصره اقتصادي در كربلا، شمر در مجلس ابن زياد برخاست و گفت: فرزندان ام البنين از قبيله ما مي باشند براي آنان امان نامه تنظيم كن. ابن زياد براي حضرت ابوالفضل العباس و عبدالله و جعفر و عثمان امان نامه نوشت. شِمر آن را برداشته نزديكي خيام اباعبدالله(ع) آمد و با صداي بلند فرزندان ام البنين را فراخواند اما كسي جواب نداد. امام اظهار داشت: جواب شمر را اگر چه فاسق است بگوييد؛ زيرا از قبيله مادر شما است. حضرت عباس(ع) پيش رفت و پرسيد: چه مي گويي؟
شِمر گفت: براي شما امان نامه آوردهام، دست از حسين برداريد كه همه شما در امانيد!
حضرت عباس پاسخ داد: نفرين بر تو اي شمر! خدا تو و ابن زياد نويسنده را لعنت كند، اي دشمن خدا! آيا به ما دستور مي دهي از ياري برادرمان حسين عليه السلام دست برداريم و از دشمنان خدا اطاعت كنيم؟ (19)
پي نوشت ها:
1- بحار الانوار، ج44، ص194.
2- سمو المعني، ص 104.
3- ويژگيهاي امام حسين، ص 95.
4- شيخ عباس قمي، نفس المهموم، 104.
5- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 224؛ اسد الغابه، ج، 2 ص 20.
6- بحار الانوار، ج 73، ص15.
7- همان، ج 44، ص 192.
8- جامع الاخبار، ص 76.
9- موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 133.
10- نحل(16) آيه 22.
11- تفسير عياشي، ج 2، ص 257.
12- بحار الانوار، ج44، ص 196.
13- تحف العقول، ص 178، چاپ بيروت.
14- بحار الانوار، ج44، ص 189.
15. نساء (4) آيه (86).
16- همان، ص 195.
17- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص65.
18- همان، ج 2 ص 222.
19- سيد ابن طاووس، لهوف، ص 87.