خون طفلان یمن
24 اردیبهشت 1394
لب اگر باز کنم سرّ مگو میریزد
می روم گریه کنم چشم فرو میریزد
چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست
دست من باده نمیریزد، او میریزد
چند ماه است که در راه گلویم خار است
چشم من بغض دلش را به گلو میریزد
جوی ها در همه جا روی به دریا دارند
این چه دریاست که یک باره به جو میریزد
بی خبر از نفس سوخته حالان مگذر
خاصه صبحی که سبو پشت سبو میریزد
این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن
من اگر ها کنم از آینه هو میریزد
هر طرف مینگری داغ اویس قرن است
خون طفلان یمن از همه سو میریزد علیرضا غزوه